انتهای بیداری

به‌قلمِ‌ آسمان‌ سه شنبه هجدهم مهر ۱۴۰۲. ساعت 17:9

«دلم برای تک‌تکِ شما تنگ است
يادم نيست کی، کجا، چرا اين شماره خط خورده است.
به من از گفت‌وگویِ گريه اجازه می‌دهند
فقط از احتمالِ سکوت سخن بگويم،
من دلم برای کلماتی از جنسِ‌ روشنِ‌ بوسه لَک زده است.
چمدان‌هامان بسته
راهمان دور وُ
مسافرانمان که غريب!
عجيب‌تر اين که در انتهای بيداری
همه‌ی ما به طرزِ غريبی شبيه يکديگريم.
من می‌خواهم از همين موضوع ساده بگويم
اما به من از گفت‌وگوی گريه... چرا؟

چقدر غمگين می‌خواند اين مسافر غريب،
منظورش از احتمالِ‌ سکوت را نمی‌فهمم
اما جورِ عجيبی غمگين و خط‌خورده می‌خوانَد.
هنوز هم اين دفترچه‌‌ی تلفن
پُر از شماره‌‌ی کسانی‌‌ست که ديگر از خواب‌های ما رفته‌اند.
چمدان‌های بسته
راه‌های دور
مسافران نيامده...!»

تو یکی نِه ای هزاری تو چراغِ خود بیفروز
نوشته های تازه