عمیق باش جانم

به‌قلمِ‌ آسمان‌ چهارشنبه هجدهم تیر ۱۴۰۴. ساعت 18:59

سرو چمان من، جانم؛ گاهی فکر می‌کنم اگه یه روز نباشم، چه چیزایی هست که باید بهت می‌گفتم و نگفتم؟ چه حرفایی که توی دلم موند، چون خیال کردم وقت هست، چون فکر کردم همیشه فرصت داریم.
نفس من، می‌خوام بدونی که زندگی ساده نیست، اما قشنگه. اگر بلد باشی چه‌طور نگاش کنی. هیشکی قول نداده همه‌چیز طبق نقشه پیش بره، ولی تو همیشه می‌تونی انتخاب کنی که چه‌طور با اتفاق‌ها روبه‌رو شی.
یاد بگیر که به‌جای فرار کردن از سختی‌ها، ازشون معنا بیرون بکشی. به‌جای گلایه از تاریکی، چراغی هرچند کوچیک روشن کنی.
دلیر من، قوی‌بودن فقط به‌معنای محکم‌موندن نیست. گاهی قوی‌ترین آدما اونایی‌اند که بلد شدند اشک بریزند، اعتراف کنند که نمی‌دونم، که شکست خوردند، ولی بازم بلند شدند. پس نترس از افتادن. و نترس از اشتباه. فقط یاد بگیر ازش که چی برات داره و چی می‌خواد بهت بگه.
زیبای جذاب من؛ یادت باشه آدمای درخشان هم درد کشیدند ولی درد رو به نفرت تبدیل نکردند. یه چیزی رو همیشه گوشه‌ی قلبت نگه دار؛ که مهربون‌بودن، یه انتخابه. که نجیب‌بودن، یه تصمیمه.
و در دنیایی که خیلی‌ها فقط دنبال قوی‌تر بودنن، تو دنبال عمیق‌تر بودن باش.
آرزو ندارم فقط موفق باشی. آرزو دارم انسانی باشی که وقتی کسی ازت یاد می‌کنه، ته دلش گرم شه. کسی که بودنش آرامشه، نه فقط افتخار.
اگه روزی به دوراهی رسیدی، و ندونستی راه درست کدومه، دنبال راهی برو که توش وجدانت آسوده‌تره. نه راه آسون‌تر، نه راه محبوب‌تر. اون راهی که آخر شب بتونی با خیال راحت سر رو بالش بذاری.
پسرم؛ هیچ‌وقت فکر نکن عشق، و حرف‌زدن ازش نشونه‌ی ضعفه. دوست‌داشتن رو بلد شو. و نترس از گفتنش. آدمی که دوست‌داشتن بلد نیست، هیچ‌چیز بلد نیست. عزیزترینی برام، نه فقط به‌خاطر این‌که پسرمی بلکه به‌خاطر خودت و همه‌ی آنچه که می‌تونی باشی.

تو یکی نِه ای هزاری تو چراغِ خود بیفروز
نوشته های تازه