شهر یک نفره توی چمدونم

به‌قلمِ‌ آسمان‌ شنبه دوم تیر ۱۳۹۷. ساعت 21:10

عجیب دلم گرفته و دوباره؛ کتاب شهر یک نفره را به دست گرفتم و مرور می‌کنم. عادتِ غریبی شده هرگاه دلم می‌گیرد، دلم می‌خواهد شهر یک نفره را ورق بزنم. فکر کنم اگر روزی بخواهم سازِ رفتن بزنم حتما کتابِ شهر یک نفره را در چمدانم جا می‌دهم! امشب که از مهمانی برگردم، دوباره شهر یک نفره را در آغوش می‌گیرم و زمزمه‌اش می‌کنم. اصلا دلم می‌خواهد الان با خودم ببرمش به مهمانی..

پیوست سه‌ساعت بعد: همین‌که خواستم کفش بپوشم از خونه بیام بیرون، با تعجب دیدم بدون اینکه حواسم بشه کتاب شهر یک نفره توی دستمه همون‌طور داشتم میومدم بیرون! واقعا متوجه نشدم. انگار مثل گوشیم وسیلۀ شخصیم بود که باید همرام باشه!

تو یکی نِه ای هزاری تو چراغِ خود بیفروز
نوشته های تازه