غزل‌گريزِ مدارا

به‌قلمِ‌ آسمان‌ یکشنبه هشتم اسفند ۱۴۰۰. ساعت 20:15

«در هيابانگِ بی‌دليلِ اين‌همه دلقک
دانايان
به کنجِ کتاب وُ
خلوتِ خاموشِ خود پناه برده‌اند.
راه گريزی از غم نان و
نقابِ اين قصيده نيست.
تنها تنبوره‌زنانِ خسته‌ی ری می‌دانند
که در گسستِ آدمی از اعتمادِ آدمی
ديگر کسی به نَقلِ هر قولِ معلقی
قسم نخواهد خورد.

اينجا
حوصله‌ی منِ صبور نيز
از سنگينیِ سکوتِ شما سررفته است.
بايد کسی بيايد و
از خواب‌های حضرت او
غزلی تازه از تکلمِ اتفاق بياورد.»

تو یکی نِه ای هزاری تو چراغِ خود بیفروز
نوشته های تازه